معنی لغات

  • معنی لغات حقوقی با “ذ”

    ذاتى (فقه) هر ماهیت مرکب داراى اجزائى است که ازآن اجزاء فراهم مى آید وهر یک ازآن اجزاء را ذاتی آن ماهیت نامند یعنى آن جزء داخل در ذات آن ماهیت است چنانکه عقد، ماهیتى است مرکب از ایجاب و قبول، و ایجاب یاقبول، ذاتی عقد مى باشند. تصور یک ماهیت، جداى از ذاتی آن ممکن نیست چنانکه تصورعقد بدون ایجاب یا بدون قبول می‌سر نیست. این اصطلاح در مقابل عرضی استعمال می‌شود. ذکر عام و اراده خاص (فقه) گفتن لغت یا عبارت عام که عموم آن مورد نظر گوینده نباشد و بعکس قسمتى ازمدلول آن مورد نظر او باشد چنانکه گاهى دین گویند وقرض را اراده کنند در حالیکه دین اعم از قرض است. این نوع استعمال در قانونگذارى و استعمالات حقوقى و قضائى درست نیست. گاهی ذکر خاص مى کنند و اراده عام مثلا قرض مى گویند و مقصود دین است مانند قرض مذکور در ماده ۴۲۱ قانون…

    بیشتر بخوانید »
  • معنی لغات حقوقی که با “د” آغاز می شوند

    دائره رک. شعبه – دوائر دائن (مدنى- فقه) کسیکه تعهدى بنفع او برذمه غیر وجود دارد. در حال حاضر اصطلاح بستانکار بجاى آن بیشتراستعمال می‌شود و متعهدله هم درهمین معنى بکار می‌رود ولى ممکن است کسى متعهد له باشد اما دائن وبستانکارنباشد چنانکه کسیکه بنفع او تعهد ساختن خانه اى شده است متعهدله است ولى دائن یا بستانکارنیست یا کسیکه بموجب سندى استحقاق گرفتن وجه التزامى پیدا کرده عنوان دائن و بستانکار را ندارد ولى عنوان متعهدله را دارد. دائن و بستانکار هم در بعضى موارد نمی‌توانند بجای هم بکار روند چنانکه ثالث دربیمه عمر، بفوت بیمه گزار بستانکار می‌شود ولى عنوان دائن باو داده نمی‌شود. بجاى بستانکار در اصطلاح دیگر در فقه و حقوق تجارت کلمه غریم وغرماء را بکار می‌برند و امروزه کمتر استعمال می‌شود. داد باخته (دادرسى) محکوم علیه را گویند. انتقاد – این تعبیر مصنوع عارى از ذوق و تناسب امروزتقریبا متروک است وعلت ترک آن‌‌…

    بیشتر بخوانید »
  • معنی لغات حقوقی که با “خ” آغاز می شوند

    خادم (آئین دادرسى مدنى) نوکر- کلفت- باغبان- منشى – مباشر و متصدى امور و مانند اینها. دهقان ملک کسى مشمول عنوان بالا نیست. عنوان خدمه دولت در ماده ۱۵۶ قانون جزا بکار رفته است ولى منظور ازآن با کلمه خادم بمعنى اخص که در بالا گفته شد فرق مى کند زیرا خادم وخدمه که جمع آن است تا وقتى که اضافه به کلمه دولت نشود درتفاهم عرف، اشعارى به خدمه دولت ندارد یعنى شامل آنان نمیشود. خواستگارى (مدنى- فقه) پیشنهاد وتقاضاى زناشوئی ازطرف مرد بزن که بتواند با او ازدواج کند (ماده ۱۰۳۴ قانون مدنی) خواسته (دادرسی مدنی) چیزى که در مرافعه یا امور حسبى اشخاص از دادگاه بخواهند. این کلمه بجاى ((مدعى به)) استعمال میشود. خواسته غیر مالى (آئین دادرسى مدنى) خواسته اى است که نه مال باشد و نه بالاصالة توقع وصول بمال از خواستن آن در بین باشد پس دعوى نسب، غیر مالى است. دعوى زوجیت محل…

    بیشتر بخوانید »
  • معنی لغات حقوقی که با “ح” آغاز می شوند

    حابس (مدنی- فقه) حبس یکنوع ازعقود احسان است نظیر وقف و با آن فرق دارد همانطورکه وقف کننده را واقف مى گویند حبس کننده را حابس مى نامند. (رک. حبس) حاجیات (فقه) هرعمل وتصرفى که انسان براى توسعه وگشایش امور خود و رفع حرج بآن‌ها محتاج است مانند شکارى که براى معاش نباشد. عمل و تصرف مزبور براى حفظ ضروریات پنجگانه (رک. ضروریات پنجگانه) نیست وانسان می‌تواند با تحمل نوعی از مشقت یا گذشت از آن‌ها چشم بپوشد. حادثه غیر مترقبه (مدنی) ترجمه اصطلاح Cas Fortuit است و از حقوق مدنی فرانسه اقتباس شده است مترادف فرس ماژر (قوه قاهره) است (رک. قوه قاهره) حابس (فقه) کارمندى که از طرف حکومت بکارهاى راجع بدخل و خرج مملکت گماشته مى شد. حاشیه رک. نسب (ضابطه نسب) حافظ شض امینى که در اجراء احکام یا اسناد مال توقیف شده بدست او بامانت سپرده می‌شود (ماده ۳۶ -۳۷- ۳۹ تا ۴۲ آئین نامه…

    بیشتر بخوانید »
  • معنی لغات حقوقی که با “چ” آغاز می شوند

    چك (تجارت) نوشته اى است كه بموجب آن صادر كننده چك وجوهى را كه نزد ديگرى دارد كلا يا بعضا بنفع خود يا ثالث مسترد مى دارد (ماده 310 قانون تجارت ايران) چك بسته (تجارت) چكي است كه برروى آن دو خط كشيده اند وفقط بانك ديگري ميتواند آن چك را دريافت كند و باشخاص متفرقه پرداخته نميشود Cheque barre چك بى محل (تجارت – جزا) چكى كه صادركننده آن، وجه يا اعتبارى نزد محال عليه چك نداشته باشد اگر پس ازتاريخ صدورچك هم وجه آنرا كشيده باشد ويا كمتر ازوجه چك محل داشته باشد بازچك بي محل است (بند الف ماده سوم قانون چكهاى بى محل مصيوب 1337 كه منسوخ به قانون صدور چك 1344 مى باشد) (رك. چك وعده دار) چك وعده دار (تجارت) چكى كه بموجب آن صادركننده به محال عليه چك دستور پرداخت وجه آنرا در رأس موعد معينى بدهد. (ماده پنج قانون چكهاى بى محل…

    بیشتر بخوانید »
  • معنی لغات حقوقی که با “ج” آغاز می شوند

    جائر بمعنى ستم کننده است ودر فقه بعمال حکومت‌های غیر قانونی گفته می‌شود وبطور جمعی آنانرا ظامه (بفتح اول و دوم) نامند. مقصود ازاصطلاح ظالم درعبارت ((معونت ظالم)) همین معنى است. حکومت غیرقانونى را نیز حکومت جور نامند و حکومت قانونى را ((حکومت حقه)) گویند. جائز صفت عقد یا ایقاعى که بصرف قصد یک طرف قابل اضمحلال است (رک. جواز) جائزه (فقه – مدنی) تملیک مالى است ازطرف کسی بدیگرى در مقابل عملى که انجام داده است براى تشویق وجبران زحمات او. جارح (فقه) کسیکه عدالت دیگرى را مورد ایراد (در دادگاه) قرارمیدهد. ایراد مزبور را اصطلاحا جرح گویند وکسانیکه بر صحت ایراد مزبور شهادت می‌دهند ((شهود جرح)) و ((بینه جرح)) نامیده می‌شوند. جاسوسى (بین الملل عمومی) کسیکه محرمانه یا تحت عنوانهاى نادرست بنفع خصم در صدد تحصیل اطلاعاتى از نقشه و قواى طرف و مقاصد او برآید، (جزا) اشخاص ذیل جاسوسند: الف – هر کس که براى بدست آوردن…

    بیشتر بخوانید »
  • معنی لغات حقوقی که با “ث” آغاز می شوند

    ثالث (مدنى- فقه) الف – کسیکه طرف عقد نیست وقائم مقام هیچیک ازمتعاقدین نمى باشد (ماده ۲۳۱- ۴۴۸ ق- م) ب- کسیکه طرف عقد نیست هرچند که قائم مقام یکى ازطرفین باشد (ماده ۳۹۹ ق- م) ج – بیگانه نسبت بامرى که دوطرف دارد مانند ثالث نسبت به متداعیین لک دعوى. (جلب) ثالث رک. جلب (شخص) ثالث مرادف ثالث است (رک. ثالث) (مجلوب) ثالث رک. جلب ثبت نوشتن قرارداد یا یک عمل حقوقی یا احوال شخصیه یا یک حق (مانند حق اختراع) و یا هرچیز دیگر (مانند علامات) در دفا‌تر مخصوصى که قانون معین مى کند مانند ثبت املاک وثبت معاملات غیرمنقول و ثبت حق اختراع وثبت علائم و ثبت احوال و غیره. دراصطلاحات ذیل بکار رفته است: ثبت احوال الف – ثبت وقایع چهارگانه: تولد – فوت – ازدواج – طلاق را گویند. ب- اداره موظف به ثبت وقایع مذکور را گویند. ثبت اسم تجارتى Raison commercial (قانون تجارت)…

    بیشتر بخوانید »
  • معنی لغات حقوقی که با “پ” آغاز می شوند

    پاداش (حقوق ادارى) وجهى که درازاء خدمتى یا ابراز لیاقتى داده شود. على الاصول متناوب و مستمر نیست و پرداخت آن تابع آئین نامه مزایا نمى باشد تأثیرى در حقوق تقاعد ندارد. رک. حق حضور- دستمزد – کمک هزینه – پاداش – فوق العاده – اضافه حقوق. پادگان یا ساخلو گروهى از سربانان که براى محافظت محلى در آنجا متوقف مى شوند و مأمور نگهدارى آن میباشند. پارکه رک. دادسرا پارکه استیناف مرادف دادسراى استان است. (رک. دادسراى استان) پارکه بدایت اصطلاح سابق دادسراى شهرستان است. (رک. دادسراى شهرستان) ماده ۴۴ قانون ثبت. پارکه دیوان کشور اصطلاح سابق دادسرای دیوان کشور است. (رک. دادسراى دیوان کشور) پارلمان Parlement الف – مجمع یا مجامع رسمى که صلاحیت شور و اخذ تصمیم را دارا باشد و وظیفه اساسى آن تصویب قانون و بودجه است. ب – مجلس (رک. مجلس) پارلمان اگر از یک مجلس تشکیل شود سیستم قانونگذارى کشور را سیستم یک…

    بیشتر بخوانید »
  • معنی پاره از لغات حقوقی که با حرف “ت” آغاز می شوند

    تاخیر در لغت بمعنی پس انداختن و دیرکردن است. دراصطلاحات ذیل بکار رفته است: تأخیر بیان از وقت حاجت (فقه) وقت حاجت در این جا یعنى موقعى که برحسب اقتضاء عقل ومصلحت باید مطلبی گفته شود (وقت گفتن نه وقت خاموشى) وتأخیر بیان از وقت حاجت یعنى درموقع گفتن سکوت اختیارکردن و آنگاه بیموقع سخن گفتن. دوچیز طیره عقل است دم فروبستن بوقت گفتن وگفتن بوقت خاموشى چون سکوت در مقام بیان عقلا پسندیده نیست لذا باید براى آن سکوت معنى در نظر گرفت (برخلاف قاعده لاینسب لساکت قول) و بهمین جهت گفته اند: سکوت در مقام بیان بیان است: یعنى سکوت واقعى که قابل تمسک نباشد نیست وقاعده لاینسب لساکت قول دراین مورد جارى نمیشود. (خسارت) تاخیر نرخ قانونی بهره پول که براثر تاخیر مدیون در پرداخت آن بحکم قانون باید به بستانکاربدهد وصرف تاخیر مدیون، به آن بهره عنوان خسارت را میدهد. درهمین معنی ((خسارت تأخیر تادیه)) و…

    بیشتر بخوانید »
  • معنی پاره ای از لغات حقوقی که با “ب” آغاز می شوند

    بائر زمینى که مالک دارد و براى مدت نا‌معلومى درآن کشت وکاری نشود. رک. اراضى بائر و بایر بائر بلامالک رک. اراضى متروکه مکرر- باجگاه مراتعى که ازآن حق علفچر گیرند وچون در اغلب این مراتع که طبیعى بوده و باحدى تعلق نداشته در ایام قدیم ارباب سیف وسوط بستم این حق را مى گرفتند از این روآنجا را باجگاه مى خواندند. بازار محل تجمع کالا وامورى که مورد معامله بین اشخاص مختلف قرار مى گیرد. در اصطلاحات ذیل بکار رفته است: بازار آزاد جائى که دادوستد برضایت طرفین درآن صورت گیرد ملاک قصد و رضاى طرفین است و اگر نسبت ببعضى از امور راجع بعقد معینی سکوت پیش آید عرف وعادت جاى آن سکوت را مى گیرد. ازمختصات بازار آزاد این است که درآن اشیاء سریع- الفساد وغیر کالاى بورسى هم درآن معامله می‌شود رک. بازار رسمى- کالاى بورسى بازار رسمى یا بازار منظم یا بازار مقید یا بورس…

    بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا